ناوشکن سهند
جنگ افزار

دو شنبه 16 دی 1392برچسب:, :: 17:40 :: نويسنده : AliReza&Nader

دو شنبه 16 دی 1392برچسب:, :: 17:30 :: نويسنده : AliReza&Nader

زندگینامه: غفور جدی اردبیلی (۱۳۲۴ - ۱۳۵۹)

دفاع > شهید- همشهری آنلاین:
غفور جدی اردبیلی در سال ۱۳۲۴ در شهر اردبیل دیده به جهان گشود. وی فرزند سوم خانواده بود.

وی دوران کودکی و تحصیل خود را در زادگاهش به پایان برد و برای ادامه تحصیل به تهران آمد و در دانشکده نیروی هوایی همانا مشغول به تحصیل شد.

در سال 1346 نیز برای طی دوره مقدماتی خلبانی وارد نیروی هوایی شد. غفور که از هوش بالایی برخوردار بود به سرعت شروع به یادگیری فنون و زبان انگلیسی کرد.

دوره مقدماتی پرواز غفور در تهران دوسال به طول انجامید و در این مدت او در فرودگاه قلعه مرغی پرواز با هواپیماهای تک موتور را تجربه کرد و سرانجام در سال 1348 به همراه دومین گروه دانشجویان اعزامی به آمریکا سفر کرد تا دوره تکمیلی خلبانی خود را در این کشور سپری کند.

با ورود غفور به آمریکا فصلی نو در زندگی او آغاز شد به شکلی که بعد از حدود 2 سال و در اوایل سال 1350 که آموزش‌های او در حال اتمام بود همگان را حیرت زده کرد.

پروازهای غفور با مهارت مثال زدنی انجام می‌پذیرفت به شکلی که بارها توانست از استادان خود پیشی بگیرد و توانمندی خود را در هدایت هواپیما به رخ استادان آمریکایی بکشد و در نهایت در همین زمان موفق به اخذ گواهینامه خلبانی از ایالات متحده آمریکا شد.

نیروی هوایی آمریکا نمی‌خواست خلبان ماهری مثل غفور جدی را از دست بدهد به همین دلیل دست به کار شد و طی مکاتباتی با نیروی هوایی ایران موافقت آنها را برای جذب و بکارگیری غفور جدی در نیروی هوایی آمریکا جلب کرد.

در همین راستا نماینده نیروی هوایی آمریکا طی تماسی با خانواده غفور از پدر وی سوال کرد که وی در پاسخ به آمریکایی‌ها گفت: من فرزندم را برای میهنم پرورش داده‌ام.

غفور جدی اردبیلی

به این ترتیب غفور که به درجه ستوان دومی نیز مفتخر شده و در آمریکا نیز شاگرد اول شده است به ایران باز می‌گردد و خود را به فرماندهی پایگاه یکم شکاری تهران معرفی می‌کند.

چون او با نمره ممتاز گواهینامه خلبانی را اخذ کرده بود مختار بود که هر هواپیمایی که می‌خواهد با آن پرواز نماید خود انتخاب کند که غفور هواپیمای اف 4 را انتخاب می‌کند.

چون در آن زمان این جنگنده فقط در تهران و شیراز فعالیت داشت، وی نیز به شیراز منتقل شد و پرواز با هواپیمای اف 4 را در گردان 72 تاکتیکی شیراز که مسئولیت آن بر عهده سرتیپ خلبان شهید جواد فکوری بود، آغاز کرد.

غفور جدی با ورود به شیراز پروازهای آموزشی، آزمایشی و تاکتیکی خود را همچون دیگر خلبانان پی‌گیری کرد ولی دیگر زمان آن رسیده بود که او شایستگی خود را به فرماندهان فعلی خود نیز نشان دهد.

بیست سوم اردیبهشت سال 1352 ستوان‌یکم غفور جدی خود را برای یک پرواز آزمایشی آماده می‌کرد. وی به محض این که چرخ‌ها را می‌بندد متوجه تکان‌های خفیفی در هواپیما می‌شود که تصور می‌کند این تکان به خاطر گردابه‌های به جای مانده از جنگنده‌های جلویی باشد.

روی همین اصل به آن توجهی نمی کند ولی به محض خارج کردن هواپیما از حالت پس سوز نه تنها لرزش‌ها کم نمی‌شود بلکه بر شدت آن نیز افزوده می‌شود. در کمتر از یک دقیقه همه چراغ های قرمز رنگ کابین خلبان شروع به چشمک زدن می‌کند که همه آنها نشان از نقص فنی در هواپیما را می داد ولی غفور نمی دانست هواپیما چه ایرادی پیدا کرده است و کدام سامانه دچار مشکل شده است.

غفور جدی اردبیلی

در همین اثنا هواپیما تکان شدیدی می‌خورد و با زاویه زیاد شروع به اوج‌گیری می‌نماید. ستوان جدی سعی می‌کند به هر شکل ممکن هواپیما را از این حالت خارج نماید. غفور هرچقدر تلاش می‌کند اهرم هدایت هواپیما را به جلو فشار دهد موفق نمی‌شود در همین کش و قوس موتور جنگنده دچار واماندگی می‌شود و هواپیما به شدت شروع به کم کردن ارتفاع می‌نماید.

ستوان جدی بی درنگ با هماهنگی خلبان کابین عقب اهرم خروج اضطراری را فعال می‌کند و خلبان کابین عقب موفق به خروج اضطراری از هواپیما می‌شود و با کمک چتر نجات سالم به زمین می‌رسد ولی قهرمان اردبیلی قصد خروج از هواپیما را ندارد.

غفور مصمم است به هرشکل ممکن هواپیما را نجات بدهد. تلاش او نتیجه می‌دهد و سرانجام موفق می‌شود جنگنده سرکش را در اختیار بگیرد. بلافاصله به سمت پایگاه گردش کرد که ناگهان هواپیما دوباره شروع به تکان خوردن می‌کند ولی این بار هم وی موفق می‌شود جنگنده را در اختیار بگیرد و آن را روی باند پروازی به زمین بنشاند.

شهامت و رشادت مثال زدنی که ستوان جدی در این پرواز برای نجات یک هواپیمای چند میلیون دلاری به خرج می‌دهد او را مفتخر به دریافت یک درجه ترفیع می‌نماید.

غفور جدی در مراسم تشویق خود عامل موفقیتش را یاد خدا، حفظ خون‌سردی و اجرای دقیق دستورالعمل‌های پروازی عنوان می‌کند. نیروی هوایی به پاس این شجاعت، خلبان خود او را به مرخصی سه ماهه تشویقی به آمریکا می‌فرستد.

غفور جدی اردبیلی

با رسیدن غفور به امریکا او از تفریح و گردش منصرف می شود و تصمیم می گیرد در مدتی که در آمریکا اقامت دارد گواهینامه خلبانی با هواپیمای مسافربری را نیز اخذ نماید که در این مهم نیز موفق است و گواهینامه پرواز با هواپیمای مسافربری بوئینگ 747 را در آمریکا اخذ می‌نماید.

پس از بازگشت از آمریکا ستوان غفور جدی به پایگاه همدان منتقل می‌شود و تا شهریور ماه سال 1355 به خدمت خود در این پایگاه ادامه می‌دهد تا این که در این ماه نیروی هوایی نام او را برای طی دوره امنیت پرواز در لیست اعزامی به آمریکا قرار می‌دهد و ستوان جدی در آذر ماه سال 1355 برای بار سوم به آمریکا می‌رود.

غفور این دوره را نیز با موفقیت کامل پشت سر می گذارد و در مرداد ماه سال 1356 به ایران باز می‌گردد. پس از بازگشت ستوان جدی از آمریکا او به پایگاه شکاری بوشهر منتقل می‌شود که این آخرین پایگاهی بود که این خلبان دلاور در آن خدمت می‌کرد.

پس از پیروزی انقلاب، غفور در این زمان به عنوان استاد خلبان و معلم هواپیمای اف 4 در پایگاه بوشهر مشغول به خدمت بود. همه چیز طبق روال عادی پیش می‌رفت و غفور بعنوان فرمانده بازرسی و امنیت پرواز پایگاه در حال انجام وظیفه بود تا این که سال 1359 آغاز شد.غفور جدی اردبیلی

دست های دسیسه گر کمر به بدنامی غفور بسته بودند و بدلیل اوضاعی که در آن زمان بدلیل وقوع انقلاب بر نیروی هوایی حاکم بود و عناصری فرصت طلب به دنبال تسویه حساب‌های شخصی خود بودند و این باعث شد اوضاع برای غفور به خوبی به پیش نرود و نام او ناخواسته در لیست خلبانانی قرار گیرد که باید از نیروی هوایی تسویه حساب کنند.

غفور با دلی رنجور شروع به تسویه از نیروی هوایی نمود و در مراحل نهایی تسویه او عراق از زمین و هوا به ایران حمله ور شد.

با شروع جنگ تحمیلی غفور تصمیم گرفت به صورت داوطلبانه به نیروی هوایی بازگردد ولی تعدادی از خائنین او را تشویق به ترک ایران نمودند که غفور در جواب آنها گفت: این همه هزینه در زمان صلح برای تفریح ما خرج نشده، ما برای چنین روزهایی آموزش دیده‌ایم.
ستوان جدی به دفتر فرماندهی وقت پایگاه مرحوم سرتیپ خلبان "مهدی دادپی" می‌رود و می‌گوید:

- اکنون زمان آن رسیده که جوابگوی خرجی باشم که برای من شده است. می‌خواهم بجنگم برایم مهم نیست چه اتفاقی افتاده و یا قرار است بیافتد. دینی به مملکتم دارم که باید آن را ادا نمایم. درجه‌هایم را هم نمی‌خواهم فقط می‌خواهم بجنگم نمی‌توانم دوستانم را تنها بگذارم .

مرحوم دادپی خواهش غفور را می‌پذیرد و با فرماندهی وقت نیرو شهید سرتیپ خلبان جواد فکوری تماس می‌گیرد و ایشان ضمن موافقت با درخواست غفور دستور می‌دهند درجه‌های او نیز بازگردانده شود.

غفور شادمان از دستور فرماندهی و خشمگین از دشمن بعثی، پای در رکاب نبرد می‌گذارد و در مدت 4- 5 روز ابتدایی جنگ 80 پرواز عملیاتی انجام می‌دهد. سرهنگ غفور جدی در تمام این مدت 45 روز برای هر پرواز از خانواده حلالیت می‌طلبد گویا او خود را برای شهادت آماده کرده بود.

آبان ماه به نیمه رسیده و مادر از دوری فرزند بی تاب است ولی غفور در آن شرایط حساس نمی توانست پایگاه را برای مدت طولانی ترک نماید و بالاخره قرار می شود مادر از اردبیل به تهران بیاید و غفور نیز به تهران سفر کند تا دیدارها تازه شود.

برگه مرخصی غفور برای روز هفدهم آبان ماه سال 1359 صادر می‌شود و غفور شادمان و بی‌تاب برای دیدار مادر، شب هنگام وسایل سفر را مهیا می‌کند. صبح روز هفدهم نام سرهنگ در برد پروازی قرار دارد.

غفور دو پرواز عملیاتی را انجام می دهد و سپس از دوستان به قصد سفر به تهران خداحافظی می کند ولی در همین هنگام یک ماموریت مهم برون مرزی به او ابلاغ می‌شود.

غفور جدی اردبیلی

حصر آبادان در حال تکمیل شدن است و هر آن احتمال دارد آبادان نیز سقوط کند. نیروهای دشمن در نزدیکی بصره مستقر هستند و از همان محور قصد عبور از مرزهای ایران را دارند. قلب سرهنگ فشرده می شود. بر سر آبادان چه خواهد آمد؟ الان وقت سفر نیست بهتر است بعد از این پرواز به تهران بروم پرسنل فنی بی درنگ دو فروند فانتوم مسلح را آماده پرواز می‌کنند. غفور به سمت آشیانه می‌رود و پا در پلکان هواپیما می‌گذارد ولی انگار چیزی را فراموش کرده است.

برمی گردد و به طرف سربازی می‌رود که جلوی آشیانه ایستاده است. او را در آغوش می‌کشد و از او حلالیت می‌طلبد و ساعت و گردنبند الله خود را که هیچ گاه از خود جدا نمی‌کرد به سرباز هدیه می‌کند.

آیا می داسنت که این پرواز آخرش است و این ماموریتی بی بازگشت است؟ آیا می‌دانست بال های آهنین پرنده‌اش به بال‌های او تبدیل می‌شوند تا او را تا عرش همراهی نمایند؟ گویی به او الهام شده بود که دیگر باز نمی‌گردد با چشم هایش همه را دنبال می‌کند و به نوعی با همه خداحافظی می‌کند و از پلکان بالا می رود. غفور جدی اردبیلی

سومین پرواز جنگی سرهنگ در این روز در پیش است. دو فروند فانتوم مسلح یکی به خلبانی سرهنگ "اصغر سفیدموی آذر" و کمک ستوان "اعظمی" و دیگری به خلبانی سرهنگ غفور جدی و کمک ستوان "خلجی" روی باند قرار می‌گیرند.

جنگنده ها با کم کردن ارتفاع از جنوب خرمشهر و سمت چپ فاو وارد خاک عراق می شوند و سمت بصره را در پیش می گیرند ولی در طول مسیر هیچ نیروی مشاهده نمی‌شود. جنگنده‌ها با رسیدن به بصره با گردش به سمت راست به سمت مرزهای ایران گردش می‌کنند. در همین اثنا غفور متوجه یک نخلستان در نزدیکی بصره می‌شود که تعدادی پدافند در میان آن استتار شده است.

با دقت بیشتر خلبانان متوجه حدود 40 فروند تانک می‌شوند که کاملا استتار شده و لوله های آن طوری استتار شده که به نظر دودکش خانه روستایی به نظر می‌رسد. هواپیمای شماره یک خلبان سفیدمو روی رادیو اعلام می‌کند که شما از من فاصله بگیرد اول من بمباران می‌کنم سپس شما حمله‌ور شوید.

شماره یک بمب های خود را روی هدف رها می‌کند . اینک نوبت غفور است که تیرهای خشم ملت ایران را بر سر دشمن فرود آورد. سرهنگ با شیرجه روی هدف با دقت فراوان بمب هایش را رها می‌کند.
دود غلیظ ناشی از سوختن تانک‌های دشمن فضا را پر کرده بود. ناگهان هواپیما تکان شدیدی می‌خورد و ثانیه هایی بعد با یک تکان شدید دیگر به بالا پرتاب می‌شود. خلبان کابین عقب متوجه نشان دهنده دور موتور سمت راست می‌شود که عقربه آن به صفر می رسد و موتور سمت راست از کار می‌افتد.
چراغ های قرمز چشمک زن همراه با بوق‌های ممتد نشان از وضعیت وخیم جنگنده می داد. غفور همچنان ساکت و مصمم به سمت مرز پرواز می‌کرد. او مصمم بود به هر شکل ممکن از مرز عبور نماید. بعد از گذشتن جنگنده از بهمنشیر وارد مرزهای ایران می‌شوند که غفور روی رادیو اعلام می‌کند که هواپیمایش مورد اصابت موشک قرار گرفته و یکی از موتورها از کار افتاده، هیدرولیک هواپیما هم دیگر جواب نمی‌دهد، با این شرایط به پایگاه نمی‌رسیم و باید هواپیما را ترک کنیم.

سرعت هواپیما زیاد و ارتفاع آن کم بود. در این شرایط امکان اجکت وجود نداشت. سرهنگ جدی با خلبان کابین عقب صحبت می‌کند که آماده باش ارتفاع می‌گیریم و سپس بیرون می‌پریم. غفور هواپیما را به ارتفاع 3000 پایی می‌رساند اکنون 50 کیلومتر از مرز فاصله دارند. ناگهان هواپیما از کنترل غفور خارج می‌شود و شروع به کم کردن ارتفاع می‌نماید. سرهنگ به خلبان کابین عقب می‌گوید آماده اجکت باش و سپس ضامن را می‌کشد و هر دو خلبان در حدود کیلومتر 7 جاده ماهشهر - آبادان از هواپیما خارج می شوند.غفور جدی اردبیلی

ستوان خلجی به سلامت به زمین می‌رسد ولی از ناحیه گردن و دست زخمی می‌شود و به دنبال غفور می‌گردد. از دور دودی را مشاهده می‌کند که نمایانگر محل سقوط هواپیماست. کمی که جلوتر می‌رود چتر سرهنگ غفور جدی را می‌بیند. بدن ستوان یخ می‌زند. چند متر آن طرف‌تر غفور را می‌بیند. وای خدای من صندلیش جدا نشده است و کمربندهایش هنوز بسته است.

در نگاه اول خلجی فکر می‌کنم غفور بی‌هوش شده. صدایش می‌زند غفور غفور. همزمان با دست به صورت غفور می‌زند. نبضش را می‌گیرد ولی قلب غفور از تپیدن ایستاده است. غفور نفس نمی‌کشد. ستوان ناگهان متوجه سینه غفور می‌شود که بالا آمده مچ پایش هم در اثر برخورد با زمین شکسته است. بی اختیار به زمین می‌افتد غفور بال کشیده بود و پرواز دیگری را آغاز نموده بود.

منطقه خیلی ناامن بود و ستوان باید منطقه را ترک می‌کرد ولی با پیکر غفور باید چه کار می‌کرد. نمی‌توانست او را همان جا رها کند.

در همین افکار بود که متوجه دو ماشین جیپ شده که به طرف آنها می‌آمدند پیش خود تصور نمود که شاید عراقی باشند کلت کمری را برداشت تا با آنها مبارزه کند ولی هیچ پناه‌گاهی وجود نداشت او داخل یک بیابان مسطح سقوط کرده بود.

ماشین ها در 500 متری خلجی ایستادند و نفراتی از آن پیاده شدند و اسلحه‌های‌شان را به طرف او گرفتند. کمی جلوتر رفت که یکی از آنها به فارسی گفت جلو نیا! خوشحال از این که آنها ایرانی هستند فریاد زد من هم ایرانی هستم و به طرف آنها دوید که ناگهان یکی از آنها تیر هوایی شلیک کرد و گفت : بخواب روی زمین.

ستوان کارت خود را از جیبش بیرون آورد و گفت من خلبان ایرانی هستم دوستم هم شهید شده است نفرات جلو آمدند و او را در آغوش کشیدند و همگی کنار غفور نشستند و فاتحه‌ای برای او تلاوت کردند.

شهید سرتیپ خلبان غفور جدی هفدهم آبان سال 1359 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

پیکر پاک شهید سرتیپ خلبان غفور جدی از بوشهر به تهران و از آنجا با یک فروند هواپیمای سی 130 به تبریز منتقل شد و آنجا بود که وصیت آن شهید بزرگوار خوانده شد که در قسمتی از آن نوشته شده بود:

" دوست دارم کفنم پرچم ایران باشد

پنج شنبه 28 آذر 1392برچسب:, :: 1:38 :: نويسنده : AliReza&Nader
 
.:: This Template By : The
پنج شنبه 28 آذر 1392برچسب:, :: 1:23 :: نويسنده : AliReza&Nader

-کلاه مشکی ها:این دسته از نیروهای ویژه که به کلاه مشکی ها معرف هستند آموزش هایی مخصوص جنگ درون شهری.ضد شورش.رهایی گروگان.محافظت از شخصیت ها.مبارزه با تروریسم و...میبینند این نیروها که عمدتا در کنار تیپ65 (نوهد)قرار دارند(مقرشون رو میگم)این دسته از تکاوران رو میشه در زمره ی نیروهایی چون delta forceو gignو... قرار داد که در ایران به اسم ضربت شناخته میشوند. گروهی دیگر نیز که در نیروی پلیس ایران خدمت میکنند نوپو نام دارند.

عکس

عکس

عکس

 

عکس

 

2-کلاه قهوه ای ها:این دسته از تکاوران که رنجر های نیروی زمینی نیز شناخته میشوند آموزش های خاص زدنگی در شراط سخت.چتر بازی(تمام دورهاش)جنگ در کوهستان.جنگ در کویر.کویر نوردی.استفاده پیشرفته از قطب نما و...این نیرو ها رو میتوان در زمره ی نیروهایی چون u.s ranger armeyو... قرار داد مقر این نیروها در تمامی نقاط کشور هست که معروف ترین آنها لشکر 23 تکاور واقع در شهرستان رباط کریم وتیپ45 ذوالفقار در شیراز هستند.

عکس

عکس

عکس

3-کلاه سبزها:قویترین یگان کوماندویی هر کشور رو کلاه سبزها تشکیل میدهند که که در ایران دو تیپ از آن  معروف و مشهور هستند که نوهد و اس بی اس نام دارند که نوهد در نزاجا و اس بی اس در نداجا در حال خدمت هستند.
تیپ65نوهد که در رده بندی جهانی در زمره ی ده نیروی برتر واکنش سریع قرار دارد گل سر سبد نیورهای ارتش نیز میباشد کلاه سبزها نیز تمامی آموزش هایی که کلاه قهوهای ها و کلاه مشکی ها دیده اند را فرا میگیرند به علاوه آموزش هایی چون فتح ساحل.دفاع از ساحل.آبی خاکی.کمین.ضدکمین.چریک.ضدچریک.عملیات روانی.عملیات بی صدا.عملیات مرداب.رزم در جنگل و ...بعد از گذراندن این دوره ها 9 ماه نیز باید دوره مخصوص نوهد را نیز بگذرانند.

عکس

عکس

عکس

 

تفنگداران آبی خاکی رنگ کلاهشون سیاه یا سرمه ای می باشد.

عکس

عکس

 

بعد از ان میشن تکاور کلاه سبز.بعد از اون میشن S.B.S.2 که کارشون بیشتر عملیات شناسایی و خرابکاری دریایی.بعد از اون میشه S.B.S.1 که کارشون تخصصی تر میشه.از تکاور تا S.B.S.1 همه رو به اسم تکاور میشناسن و همشون کلاهشون سبزهستند.S.B.S.1 دوره خروج از زیردریایی و غواصی عمق زیاد و سقوط آزاد  و... به آموزشهاشون اضافه میشه.

نیروهای عملیات ویژه یا SBS آندسته از تکاوران کلاه سبز هستن که دوره مخصوص عملیات ویژه دریایی را گذرانده اند (عملیات در هوا، سطح آب و زیر آب). این دوره قبل از انقلاب در انگلستان برگزار میشد و تکاوران همراه نیروهای SBS  انگلیسی آموزش می دیدن لذا به این اسم شناخته شدن. بعد از انقلاب هم  به همت پیشکسوتان آموزش دیده در خارج از کشور همانند مرحوم الفتی و باقی عزیزان و همکارانشون این دوره در پادگان منجیل برگزار شد.

پس لزوما هر تفنگدار دریایی تکاور نیست، هر تکاوری هم SBS نیست.

عکس

عکس

عکس


عکس

عکسی از شهید بزرگوار سید حسین مولایی، فرمانده شهید تیپ تفنگداران دریایی حمزه سیدالشهدا کنارک.

به علامتهای گوناگون روی لباس این شهید بزرگوار که نشانه طی دوره های مختلف توسط ایشان است توجه کنید.

عکس

آیین نامه تکاوری :

1 :‌ با علم به اين كه من به عنوان يك تكاور داوطلب شده ام ، به طور كامل مي دانم كه شغل منتخب من بسيار پر خطر است . من هميشه بايد در تقويت شخصيت ، عزت و افتخار و بالا بردن روح رفاقت و همكاري در خود تلاش كنم .

2 :‌ اين حقيقت را كه يك تكاور ، سربازي برجسته است كه در برنده ترين لبه هاي جنگهاي زميني ، هوايي ، آبي حضور دارد ، اطلاع دارم . من پذيرفته ام كه به عنوان يك نيروي تكاور ، مردم سرزمينم از من انتظار دارند كه در طول جنگ از سربازان عادي جلوتر و سريعتر حركت كرده و خيلي سختتر از آنها بجنگم .

3 :‌ هرگز نبايد در برابر دوستان خود كوتاهي كنم و همواره از نظر فكري خود را آگاه و از نظر جسمي خود را نيرومند و از نظر اخلاقي خود را استوار نگه دارم . و خود را صد درصد بيشتر از انجام وظايفي كه بر عهده دارم ، موظف و مسئول بدانم .

4 : شجاعانه به تمام جهان نشان دهم كه من به صورت ويژه اي انتخاب شده ام و سربازي هستم كه به خوبي تربيت شده ام . رفتار مؤدبانه ام در برابر افسران ارشد ، پاكيزگي لباسهايم و مراقبت از وسائل و تجهيزاتم بايد نمونه بارزي براي سربازان ديگر باشد تا از من پيروي كنند .

5 : با انرژي كامل در مقابل دشمنان كشورم ايستادگي مي كنم و بايد آنها را در جبهه جنگ شكست دهم چرا كه من به خوبي تعليم يافته و با تمامي قوا مي جنگم . شكست در دنياي تكاور وجود ندارد . هيچگاه دوست مجروح خود را ترك نمي كنم تا او به دست دشمن بيفتد و در هيچ شرايطي موجب گرفتاري كشورم نمي شوم .

6 :‌ با آمادگي كامل ، نيروي فيزيكي و جسمي دروني خود را نشان داده و براي تحقق اهداف نيروهاي تكاور مي جنگم و مأموريت خود را به پايان مي رسانم حتي اگر در جبهه جنگ تنها فرد زنده باشم ادامه مي دهم .

پنج شنبه 28 آذر 1392برچسب:, :: 1:12 :: نويسنده : AliReza&Nader

نیرو دریایی


 


 


 



ادامه مطلب ...
پنج شنبه 28 آذر 1392برچسب:, :: 1:11 :: نويسنده : AliReza&Nader

 
     
 

ضعف امپراتورى عثمانى سبب قدرت گرفتن جنبش هاى ملى گرايانه در كشورهاى بالكان شده بود. عقب نشينى هاى پى درپى عثمانى ها از اواخر قرن نوزدهم به اين سو، سبب بروز چالش هاى بسيارى بين قدرت هاى جهانى و جنبش هاى محلى شده بود و از همان سال هاى آغازين قرن بيستم مشخص بود كه اين درگيرى ها سرانجامى جز جنگ نخواهد داشت. از طرف ديگر قدرت هاى جديدالورود نظير آلمان به دنبال دستيابى به سهم جديدى از جهان بودند. براى آلمان ها قابل قبول نبود كه دو سوم جهان در اختيار روسيه ناتوان و جزيره كوچك بريتانيا باشد. از آن سو اتريش به خيال خود مى توانست بالكان را در صورت عدم حضور روسيه ببلعد و فرانسه نيز گمان داشت كه قادر به مهار آلمان است.انگلستان كه صحنه گردان سياسى اروپاى قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم بود مايل به آغاز يك نبرد بزرگ نبود. انگلستان مى دانست كه وضعيت اروپا بسيار شكننده است و سقوط يك قدرت به مانند «دومينو» عمل خواهد كرد و به سرعت نظم جهان را بر هم خواهد زد.

•••



ادامه مطلب ...
یک شنبه 24 آذر 1392برچسب:, :: 23:32 :: نويسنده : AliReza&Nader
 
  داستان پرماجرای تحویل ناو خارک به ایران  
  ساعت ٧:٤٩ ‎ب.ظ روز ۱۳٩٢/۸/٢٤    
 
 

. وبه یاد روزهای خدمتم در ناو خارک یادش بخیر

در ماههای نخستین جنگ، ایران به دلیل تحریمهای اقتصادی و نظامی بین المللی ناشی از حادثه گروگان گیری در سفارت آمریکا به شدت از نظر تامین جنگ افزار تحت فشار بود. در رابطه با لندن، تهران خواهان دریافت لوازم یدکی و تجهیزات فنی برای جنگ افزارهای ساخت بریتانیا و همچنین دریافت تجهیزات نظامی خریداری شده بود که به دلیل اعمال تحریمها از تحویلشان به ایران خودداری شده بود.

مهمترین این موارد تجهیزات اضافی و لوازم یدکی تانکهای زرهی چیفتن (Chieftain Tanks) و تانکهای کوچک و سبک سوار زرهی اسکورپیون (Scorpion Light Tanks) و همچنین چهار ناو سفارش شده در سالهای قبل از انقلاب بود که دست کم یکی از آنها (ناو خارک) توسط شرکت سازنده آماده تحویل به ایران شده بود.

به ادعای مقامات بریتانیایی، از جمله اظهارات سر جان گراهام سفیر فراخوانده شده به لندن در دیدار روز ١۶ اکتبر/ ٢۴ مهر با سیف الله اهدایی کاردار سفارت ایران، ارتشبد حسن طوفانیان مسئول خریدهای بین المللی ارتش در حکومت پهلوی روز ششم فوریه ١٩٧٩/ ١٧ بهمن ١٣۵٧ و تنها پنج روز قبل از پیروزی انقلاب، بیشتر قراردادهای نظامی ایران و بریتانیا را فسخ کرده بود.



ادامه مطلب ...
یک شنبه 24 آذر 1392برچسب:, :: 23:18 :: نويسنده : AliReza&Nader
  • گر ذره اي از خاك وطنم به پوتين سرباز عراقي چسبيده باشد آن را با خون خود در روي زمين مي شويم.
  • مي گفتند نيروي دريائي عراق را خلعتبري و دوران نابود كردند و اين گفته مستند بود.
  • خلعتبري در انهدام ناوهاي نيروي دريايي عراق به ويژه ناوهاي اوزا آن قدر شجاعت و مهارت از خود نشان داده بود که به شکارچي ناوهاي اوزا مشهور شده بود.
  • در يکي از ماموريت هاي حساس پروازي با انهدام يک ساختمان نظامي، 48 افسر عالي رتبه و دو ژنرال عراقي را به درک واصل کرده بود.

     

    زماني که براي آموزش دوره خلباني به آمريکا سفر مي کرد به مادرش وکالت داد تا حقوق ماهيانه اش را براي رفع مشکلات نيازمندان هزينه کند.



ادامه مطلب ...
یک شنبه 24 آذر 1392برچسب:, :: 22:59 :: نويسنده : AliReza&Nader

عملیات روانی در جنگ های نوین حال و آینده

 

 

 

جنگ نرم رسانه ‌ای در فضای مجازی

 

عملیات روانی سابقه ای به اندازه عمر بشر دارد و در جنگ بین کشورها در جهانی کنونی، این مسئله نه تنها اهمیت خود را از دست نداده است بلکه به کمک تاثیر گذاری بر روحیه و روان نیروهای نظامی و مردم کشور مقابل با استفاده از فناوریهای نوین، نقش تعیین کننده ای را در پیروزی یا شکست هر طرف ایفا می کند. بر خلاف جنگهای کلاسیک، استفاده از این روش به مکان جغرافیایی و زمان خاصی محدود نشده و میدان نبرد آن گسترده ترین دارایی انسانی یعنی فکر و باروهای اوست. بررسی مراحل استفاده و تکامل آن در منازعات کوچک و بزرگ منطقه ای و بین المللی بیانگر این است که بیش از نیمی از توان نبرد دولت ها به عملیات تبلیغاتی اختصاص یافته است و بخش نظامی آن تنها در زمان و مکان بسیار محدود بکار رفته است. جنگ روانی را می توان جنگی تمام عیار و بدون برخورد فیزیکی با تاثیرات عمیق و تعیین کننده دانست و شعار دموکراسی باعث گسترش استفاده از عملیات روانی در سالهای اخیر، و افکار عمومی به عنوان بازیچه ای برای اهداف اربابان زور تبدیل شده است.

واژگان کلیدی: جنگ روانی، جنگ آینده، عملیات روانی، فناوری، جنگ کلاسیک.



ادامه مطلب ...
سه شنبه 19 آذر 1392برچسب:, :: 1:38 :: نويسنده : AliReza&Nader
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ناوشکن سهند و آدرس ghorobesahand.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 100
بازدید کل : 4230
تعداد مطالب : 48
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content